ترجمه مقاله

عضرس

لغت‌نامه دهخدا

عضرس . [ ع َ رَ ] (ع اِ) گورخر. (منتهی الارب ). حمارالوحش . (اقرب الموارد). || سرما. (از منتهی الارب ). بَرْد. (اقرب الموارد). || یخچه . (منتهی الارب ). بَرَد. تگرگ . ژاله . (از اقرب الموارد).
- امثال :
ابرد من عضرس . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
|| آب سرد و شیرین . (منتهی الارب ). آب سرد وگوارا. (از اقرب الموارد). || برف . (منتهی الارب ). ثلج . (از اقرب الموارد). || برگ که صبح بر آن تری باشد، و برگ چسبیده بر سنگریزه در زیر آب . (منتهی الارب ). برگ درخت که بر آن ژاله باشد، وگویند سبزیی است که بر سنگ چسبیده باشد و در آب خیس شده باشد. (از اقرب الموارد). عُضارِس . و رجوع به عضارس شود. || گیاهی است که سبزی آن به سپیدی زند و سخت بردارد تری را. (منتهی الارب ). عشب و گیاهی است اشهب که به سبزی زند، و ژاله و «ندی » را بسیار برمی دارد. (از اقرب الموارد). عُضارس . عِضرِس . ج ، عُضارس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله