ترجمه مقاله

عطارد

لغت‌نامه دهخدا

عطارد. [ ع ُ رِ ] (ع اِ) نام دوائی که آن را سنبل رومی گویند. (غیاث اللغات ). و آن بیخی باشد به رنگ شبیه مامیران و به شکل مانند عصارون . (آنندراج ). سنبل رومی است ، و آن بیخی باشد به رنگ شبیه مامیران و به شکل مانند اسارون . (برهان قاطع). سنبل رومی . (مخزن الادویة) (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). نوعی سنبل الطیب . سنبل اقلیطی . || عطری که از سنبل اقلیطی به دست آید. || جوشانده ٔ سنبل اقلیطی که در طب قدیم مصرف می شد. (فرهنگ فارسی معین ). || به اصطلاح کیمیاگران ، جمست است که یکی از فلزات باشد. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). به لغت اکسیریان ، روح توتیا است و بعضی زیبق را به این اسم می خوانند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در اصطلاح کیمیاگران کنایه از خارصینی است . (از مفاتیح العلوم خوارزمی ). به اصطلاح اهل صنعت زیبق است به اعتبار مناسبت طبیعت آن به طبیعت عطارد،که با هر کوکبی به مناسبت آن تأثیر می نماید و همچنین زیبق با هر فلزی و دوائی به مناسبت آن تأثیر می کند. (مخزن الادویه ). سیماب . جیوه . (یادداشت مرحوم دهخدا). جمست . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جمست شود.
ترجمه مقاله