ترجمه مقاله

عفاء

لغت‌نامه دهخدا

عفاء. [ ع ِ ] (ع اِ) خرکره . (منتهی الارب ).بچه ٔ حمیر را نامند و گفته اند یرنعام است . (فهرست مخزن الادویه ). عَفاء. عفا. رجوع به عفا و عفاء شود.
- ابوالعفاء ؛ حمار. (اقرب الموارد). کنیه ٔ خر. (ناظم الاطباء).
|| انبوهی پشم شتر و پر شترمرغ و جز آن . (منتهی الارب ). آنچه بسیار باشد از پر شترمرغ و پشم شتر و موی دراز انبوه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله