ترجمه مقاله

عقم

لغت‌نامه دهخدا

عقم . [ ع َ ] (ع اِ) گلیم سرخ ، یا هر جامه ٔ سرخ . و نوعی از رنگ و نگار. (منتهی الارب ). نوعی از نگار، و گویندگلیم سرخ است و گویند هر لباس سرخ رنگ . (از اقرب الموارد). عِقم . و رجوع به عِقم شود. || حاجزمیان دو چیز. (منتهی الارب ). اصل معنای عقم ، سد و منعو قطع است و باقی معانی آن مجازی باشد. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) نازایندگی ، و شکستگی است در زهدان که به سبب آن آبستن نشود. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله