ترجمه مقاله

عقید

لغت‌نامه دهخدا

عقید. [ ع َ ] (ع ص ) پیمان نماینده . (منتهی الارب ). هم عهد. (دهار). آنکه با تو عهد بسته بود. (مهذب الاسماء). معاقد و معاهد. (اقرب الموارد): هو عقید الکرم و اللؤم ؛ او درطبع کریم یا لئیم است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || مایع دفزک و سطبر: عسل عقید؛ شهد بسته و سطبر. (منتهی الارب ). غلیظ، از رب و غیره . (از اقرب الموارد). مجسمه . آب بعضی میوه ها چون بهی و سیب و انار و آلبالو که جوشانند تا بقوام لرزانک و راحةالحلقوم و هم زفت تر آید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- عقیدالسفرجل ؛ مجسمه ٔ به . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- عقیدالعنب ؛ میپختج گویند، و رب العنب نیز عقیدالعنب خوانند و به شیرازی دوشاب خوانند و مثلث نیز نوعی از آن است . (اختیارات بدیعی ). میفختج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). دوشاب انگور. (الفاظ الادویة). دبس . مجسمه ٔ انگور. رب انگور. طیلا. می پخته . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بگیرند تخم بنگ ، افیون ، میعه بارزد...همه را بکوبند و به عقیدالعنب یعنی دوشاب بسرشند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
|| (اِ) در تداول امروزین عرب زبانان ، سرهنگ و کلنل ، که درجه ای است در ارتش .
ترجمه مقاله