عقیقی
لغتنامه دهخدا
عقیقی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقیق . عقیقین . (فرهنگ فارسی معین ) :
خود هنوزت پسته ٔ خندان عقیقی نقطه ای است
باش تا گردش قضا پرگار مینائی کشد.
خود هنوزت پسته ٔ خندان عقیقی نقطه ای است
باش تا گردش قضا پرگار مینائی کشد.
سعدی .