ترجمه مقاله

عقی

لغت‌نامه دهخدا

عقی . [ ع َق ْی ْ ] (ع مص ) ناپسند داشتن . عَقْو. || خورانیدن بچه را چیزی که «عقی » برآرد از آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند هل عقیتم صبیکم ؛ یعنی آیا او را عسل خورانیدید تا «عقی » او را بیرون آرد. (از اقرب الموارد). و رجوع به عقی در معنی اسمی شود. || حدث کردن کودک . (منتهی الارب ). حدث کردن کودک برای نخستین بار، و نیز تا وقتی که صغیر است . (از اقرب الموارد). || آمدن : من أین عُقیت (بصیغه ٔ مجهول )؛ از کجا آمدی . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله