ترجمه مقاله

علقم

لغت‌نامه دهخدا

علقم . [ ع َ ق َ ] (ع اِ) هر چیز تلخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || حنظل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کبست . زهرگیاه . || حنظل ، در صورتی که بسیار تلخ باشد. (از اقرب الموارد). || کُنار تلخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خیار دشتی ، که داروئی است مسهل ، و آن را قثاءالحمار نیز گویند. (از اقرب الموارد). || (ص ) آب سخت تلخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله