ترجمه مقاله

علق

لغت‌نامه دهخدا

علق . [ ع ِ ] (ع مص ) دانستن و آگاه شدن و دریافتن . || به دل دوست داشتن . || کشتن و به قتل رساندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خصومت کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درآویختن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باردار شدن . || چسبیدن زالو در دهان ستور به وقت آب خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شروع کردن . || (ص ، اِ) دوست دارنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پیرو. || گرانمایه از هر چیز. || انبان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خنور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || می . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). || می کهنه . || جامه ٔ نیکو. || سپر. || شمشیر.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، أعلاق ، عُلوق .
ترجمه مقاله