ترجمه مقاله

عمق

لغت‌نامه دهخدا

عمق . [ ع َ ] (اِخ ) موضع و جایگاهی است بنزدیکی مدینه از بلاد مُزَینه ، و عبیداﷲبن قیس بیت شعری درباره ٔ آن دارد که در معجم البلدان مذکور است . و برخی گویند که عمق چشمه ای است در وادی فُرع . (از معجم البلدان ). موضعی است یا آبی است به بلاد مزینه . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله