ترجمه مقاله

عمم

لغت‌نامه دهخدا

عمم . [ ع َ م َ ] (ع اِمص ) کلانی جثه در مردم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بسیاری . (منتهی الارب ). کثرت . (اقرب الموارد) :
زین عمم در خون و در گل مانده ای
همچو مرغ نیم بسمل مانده ای .

عطار.


|| فراهم شدگی . (منتهی الارب ). اجتماع . || (ص ، اِ) عام و کامل از هر چیزی . (از اقرب الموارد): هو عمم خیر؛ رای و عطا و احسان او عام است . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد).
ترجمه مقاله