ترجمه مقاله

عنان پیچ

لغت‌نامه دهخدا

عنان پیچ . [ ع ِ نام ْ ] (نف مرکب ) آنکه عنان مرکوب را پیچاند. || سوار ماهر. (فرهنگ فارسی معین ). استاد در سواری . که تواند مرکب خود را هر لحظه بهر سوی بکشاند و ببرد در سواری . چابک سوار. سوارکار ماهر :
عنان پیچ و گردافکن و گرزدار
چو من کس نبیند به گیتی سوار.

فردوسی .


سپاهش فزون نیست از صدهزار
عنان پیچ و برگستوان ور سوار.

فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 373).


دلیری بجستند گرد و سوار
عنان پیچ و اسب افکن و نیزه دار.

فردوسی .


نگه کرد تا کیست ز ایشان سوار
عنان پیچ و گردنکش و نامدار.

فردوسی .


ترجمه مقاله