ترجمه مقاله

عنبرة

لغت‌نامه دهخدا

عنبرة. [ عَم ْ ب َ رَ ] (ع اِ) یک دانه عنبر. (از اقرب الموارد). یک قطعه عنبر : یعلی بن منبه که عامل یمن بود نامه ای نوشت به عمربن الخطاب که مردی عنبرةای بر کنار دریا یافته است ، حکم آن چیست ؟ عمر به جواب بازنوشت که آن سببی است از سببهای خدای و در آن و در هرچه از دریا بیرون آید خمس واجب است . (تاریخ قم ص 169). || سختی سرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): عنبرةالشتاء؛ سختی زمستان . (از اقرب الموارد). || مردم خالص النسب از قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- عنبرةالقدر ؛ پیاز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله