عنبرستان
لغتنامه دهخدا
عنبرستان . [ عَم ْ ب َ رِ ] (اِ مرکب ) جای آکنده از عنبر. عنبرسار. عنبرزار :
از تو وقف صبحدم کاکل پریشان ساختن
وز صبا مغزجهانی عنبرستان ساختن .
از تو وقف صبحدم کاکل پریشان ساختن
وز صبا مغزجهانی عنبرستان ساختن .
نورالدین ظهوری (از آنندراج ).