ترجمه مقاله

عنبس

لغت‌نامه دهخدا

عنبس . [ عَم ْ ب َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد). عُنابِس . رجوع به عنابس شود. || نعت است برای شیر که وزن فنعل باشد از عبوس . ج ، عَنابِس . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله