ترجمه مقاله

عنقاء مغرب

لغت‌نامه دهخدا

عنقاء مغرب . [ ع َ ءُ م ُ رِ ] (اِخ ) همان عنقاء است که بصورت توصیف خوانده شود، و عنقاء مُغرب بصورت اضافه نیز خوانده شده است . رجوع به عنقاو اقرب الموارد و منتهی الارب شود. آن را در تداول فارسی عنقای مُغرب گویند. رجوع به عنقای مُغرب شود.
- حلّقت ْ به فی الجو عنقاءمُغرب (یعنی عنقای مغرب او را بهوا برد) ؛ کنایه از هلاک گشتن و باطل شدن چیزی است . (از اقرب الموارد).
|| هر مرغ پُرپَرِش و قوی بال را گویند. || سخن بی معنی و غیر مفهوم . || بلیه و بدبختی . || زنی که به سفر رود و از وی خبری نباشد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله