ترجمه مقاله

عنکل

لغت‌نامه دهخدا

عنکل . [ ع َ ک َ ] (ع ص ) سخت و درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صلب . عنکد. (اقرب الموارد). رجوع به عنکد شود. || (اِ) استخوان پشت از دوش تا سرین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله