ترجمه مقاله

عودالصلیب

لغت‌نامه دهخدا

عودالصلیب . [ دُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) دوائیست که آن را فاوانیا گویند. با هرکه باشد از زحمت صرع ایمن گردد. و بعضی گویند چوبی است که آتش بر آن کار نکند و هرچه بشکنند مربع برآید. و چوب سه گوشه را نیز گویند که در تعویذهای کودکان بر رشته کشند تا در خواب نترسند. (از برهان ). چوبی است از درخت خاص که ترسایان بدان صلیب سازند، و چون او را در گلوی اطفال آویزند به خواب نترسد، و صرع را بسیار مفید است . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). گیاهی است از رده ٔ دولپه ایهای جداگلبرگ که تیره ٔ خاصی را بنام تیره ٔ فاوانیاها به وجود می آورد و جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است . گیاهی است علفی و دارای ساقه های گوشت دار و ساقه ای خوابیده بر روی زمین و گلهایی معمولاً سفید یا زرد با آرایش گرزن . در حدود 130 نوع ازین گیاه شناخته شده که اکثر در مناطق معتدل میرویند و برخی از انواع آن نیز زمینی است . فاوانیا. فاوینا. (از فرهنگ فارسی معین ). عودالریح . عودالکهنیا. ابوزیدان . بوزیدان . عبدالسلام . عود صلیب . رجوع به فاوانیا و «عود صلیب » شود :
چو آن عودالصلیب اندر بر طفل
صلیب آویزم اندر حلق عمدا.

خاقانی .


محراب قیصر کوی تو، عید مسیحا روی تو
عودالصلیب موی تو آب چلیپا ریخته .

خاقانی .


آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست
عودالصلیب من خط زُنّارْسان اوست .

خاقانی .


|| کنایه از صبحدم است که دم صبح باشد. (از برهان قاطع).عود سیمین . رجوع به «عود سیمین » شود.
ترجمه مقاله