ترجمه مقاله

عوف

لغت‌نامه دهخدا

عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدبن مالک بن ضبیعة، از بنی بکربن وائل ، ملقب به المرقش الاکبر. وی از شاعران جاهلی و از شجاعان بود. به دخترعم خود اسماء دل سپرده بود و اشعار بسیاری درباره ٔ او داشت . وی نویسنده ای توانا و شاعری نیکوپرداز بود ولی بسیاری از اشعارش از بین رفته است . تولدش در یمن و پرورشش در عراق بود. مدتی دبیری ابوشمر غسانی را کرد. و چون معشوق او اسماء با مردی از بنی مراد ازدواج کرد عوف بیمار گشت و بقصد دیدار او رفت اما در راه درگذشت . وی عم مرقش اصغر بود، و برخی نام او را «عمروبن سعد» و بعضی «ربیعةبن سعد» دانسته اند. (از الاعلام زرکلی از معاهدالتنصیص و الاغانی و المرزبانی ).
ترجمه مقاله