ترجمه مقاله

عوف

لغت‌نامه دهخدا

عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ربیعبن سماعة، مشهور به ذوالخمار. رجوع به ذوالخمار، و الاعلام زرکلی شود.
ترجمه مقاله