ترجمه مقاله

عیب

لغت‌نامه دهخدا

عیب . [ ع َ ] (ع مص ) عیبناک گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عیب دار گشتن کالا. (از اقرب الموارد). || عیبناک گردانیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). عیب دار کردن . لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || دفزک گردانیدن مشک شیر را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دفزک شدن شیر که در مشک باشد. (از ناظم الاطباء). ستبر و غلیظ شدن شیر که در مشک است . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله