ترجمه مقاله

عیل

لغت‌نامه دهخدا

عیل . [ ع َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیلة. عُیول . مَعیل . رجوع به عیلة و عیول و معیل شود. || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). محتاج و عاجز کردن چیزی کسی را. (از اقرب الموارد). مَعیل . رجوع به معیل شود. و از آن است :«عیل صبری ». || خرامان و خمیده و نازان رفتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). خرامان رفتن اسب و مرد و جز آن . (آنندراج ). خم شدن و خرامیدن و تبختر کردن هنگام راه رفتن . (از اقرب الموارد). مَعیل . رجوع به معیل شود. || ندانستن شخص ، که گم شده به کجا رفته و در چه جا بجوید او را. (از ناظم الاطباء). ندانستن چوپان که «ضالة» را کجا بیابد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). مَعیل . رجوع به معیل شود. || رفتن . (از منتهی الارب ). سفر کردن و رفتن . (از ناظم الاطباء). رفتن و گشتن در زمین .(از اقرب الموارد). عیول [ ع ُ / ع َ ] . رجوع به عیول شود. || شکار جستن پلنگ . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || عیالمند گردیدن . (از ناظم الاطباء). بسیار گشتن عیال شخص . (از اقرب الموارد از تاج ). || کم کردن ترازو، و یا زیاد شدن آن . (از ناظم الاطباء). گذشتن و یا زیاد کردن ترازو. (از اقرب الموارد از تاج ). || جور کردن و از حق و راستی میل نمودن . (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله