ترجمه مقاله

غائلة

لغت‌نامه دهخدا

غائلة. [ ءِ ل َ ] (ع اِ) تأنیث غائل . || بدی . (منتهی الارب ). ج ، غوائل . (مهذب الاسماء). فساد.شر. عیب . دشواری . سختی . دشمنانگی . فلان قلیل الغائلة؛ ای قلیل الشر. (دهار). || داهیه . بلا. امری منکر. مهلکة. آفت . || کینه ٔ پوشیده . (منتهی الارب ). || طارقه . حادثه . ناگاه گیرنده ، مأخوذ از غول که بالفتح بمعنی ناگاه گرفتن و هلاک کردن و رنج و مشقت است . (از منتخب و صراح و مؤید وکشف و غیر آن ). (غیاث اللغات ). هلاک کننده . (دهار). || غائلة الحوض ؛ دریدگی از حوض . || غائلة الصداع ؛ رنج و آزار و دردسر. || در مبالغه آرند: اتی غولا غائلة؛ ای امراً داهیاً منکراً. (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). ج ، غوائل : و زعم بعضهم . (بعض الاطباء). انه [ ای غاریقون ] . یسهل بلا اذی و لاغائلة و لایحتاج الی اصلاح . (ابن البیطار) : به رفقی هر چه تمامتر... غور و غائله ٔ آن [کار وخیم ] با او [ شیر ] بگویم . (کلیله و دمنه ).
ترجمه مقاله