ترجمه مقاله

غاز

لغت‌نامه دهخدا

غاز. (اِ) سکه ای است و آن جزئی از اجزاء قران قدیم است ، در بعضی شهرها هر قران که برابر با ریال کنونی است به بیست شاهی و هر شاهی به دو پول و هر پول به دو جِندَک و هر جندک به دو غاز تقسیم می شده است .
- دو غاز نیرزیدن ؛ سخت ناچیز و کم ارج بودن .
- یک غازی ؛ کسی که بسیار کم حوصله و بی جرأت در خرج کردن پول باشد.
- امثال :
کاه بده کالابده یک غاز و نیم (هم ) بالا بده ؛ در موردی که کسی علاوه بر ایجاد زحمت توقع سودی هم دارد. در فردوس خراسان معروف است که مردی از اهل بشرویه با جمعی از بازرگانان محل به مشهد میرفت و با هم قرار گذاشتند دم دروازه گمرک ندهند. دروازه بان او و رفقایش را کتک زد و بشدت مطالبه ٔ پولی که به عنوان گمرک می گرفتند کرد. آن مرد برآشفت و به لهجه ٔ محلی گفت : «اَاَ وربغم مزنی مخی ناچقم کنی ، گمرکتم بستون دو غاز و نیم هم بالا»؛ یعنی چرا به صورتم سیلی میزنی که ناخوشم کنی ، گمرکت را بگیر و دو غازو نیم هم بیشتر بگیر.
ترجمه مقاله