ترجمه مقاله

غاوشنگ

لغت‌نامه دهخدا

غاوشنگ . [ ش َ ] (اِ مرکب ) آن چوب بود که بدو گاو رانند. (فرهنگ اسدی ). چوبی باشد که بدو گاو رانند. (اوبهی ). چوبی باشد که بر یک سر آن سیخی از آهن نصب کنند و بر سرین و کفل خر و گاو خلانند تا تند و زود براه روند و معنی ترکیبی آن گاوتند باشد چه غاو بمعنی گاو و شنگ بمعنی جلد و تند و تیز آمده است . (برهان ). چوبی باشد که بدان گاو رانند معنی آن تیزکننده باشد و آن مخفف غاوباره است یعنی گاوراننده . (انجمن آرای ناصری ) :
مرد را نهمار خشم آمد گزین
غاوشنگی را به کف کردش گزین .

طیان (از فرهنگ اسدی ).


ترجمه مقاله