ترجمه مقاله

غباز

لغت‌نامه دهخدا

غباز. [ غ َ ] (اِ) چوب دستی . گواز. جواز. غبازه . (جهانگیری ) :
آنکه بر فسق ترا رخصت داده ست و جواز
سوی من شاید اگر سرش بکوبی به غباز.

ناصرخسرو.


در دیوان ناصرخسرو چ تهران «بجواز» آمده و در حاشیه افزوده اند: در بعض نسخ بجای جواز «غماز» آمده که به معنی چوبدستی قلندران است . مؤلف انجمن آرا آرد: غباز و غبار تبدیل تصحیف یکدیگر مینماید.
ترجمه مقاله