غدولغتنامه دهخداغدو. [ غ َ ] (اِ) مُسکری که از ارزن سازند. (لسان العجم ) (ناظم الاطباء) : شراب ناب که باشد حرام بشماردحماقتی است غدو چون مباح نوشیدن .(از لسان العجم شعوری ).