ترجمه مقاله

غذیمة

لغت‌نامه دهخدا

غذیمة. [ غ َ م َ ] (ع ص ، اِ) زمینی که گیاه غَذَم رویاند. || چاه گشاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ):بئر غذیمة؛ واسعة. ج ، غذائم . (اقرب الموارد). || دریا. (لسان العرب ). || الق فی غذیمته ماشئت ؛ ای فی رحب باعه و صدره . (از منتهی الارب )(اقرب الموارد). || مجازاً به معنی واقعه ٔبد و سخت ، وقعوا فی غذیمة من الارض ؛ ای فی واقعة منکرة. (منتهی الارب ). || اول سمن الابل فی المرعی ؛ آغاز چاق شدن شتر در چراگاه . (لسان العرب ). || (مص ) رسیدن واقعه و حادثه ٔ دشوار: غذموا بها غذیمة. (منتهی الارب ). غَذْمَة. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله