ترجمه مقاله

غراره

لغت‌نامه دهخدا

غراره . [ غ َ رَ / رِ ] (اِ) آب در دهن کردن و جنبانیدن برای پاک شدن دهن ، و آن را به عربی مضمضه گویند. (برهان قاطع) (جهانگیری ) (انجمن آرا) . به هندی کلی گویند. (جهانگیری ) :
اگر گهی به زبانم حدیث توبه رود
ز بی طهارتی آن را به می غراره کنم .

حافظ.


ترجمه مقاله