ترجمه مقاله

غراف

لغت‌نامه دهخدا

غراف . [ غ َرْ را ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از غرف . (اقرب الموارد). رجوع به غرف شود. || اسب فراخ گام گشاده رو. (منتهی الارب ): فرس غراف ؛ یعنی اسبی که گشاده گام و قوائم وی گیرا باشد. رحیب الشحوة کثیرالاخذ بقوائمه . (اقرب الموارد). || نهر بسیارآب . (منتهی الارب ): نهر غراف ؛ کثیرالماء. وغیث غراف ؛ غزیر. (از اقرب الموارد) (تاج العروس ).
ترجمه مقاله