ترجمه مقاله

غربیب

لغت‌نامه دهخدا

غربیب . [ غ ِ ] (ع اِ) نوعی از انگور سیاه باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). نوعی انگور سیاه طائفی ، و آن از بهترین انگورها باشد. || (ص ) پیر که به خضاب موی را سیاه دارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سگ سیاه . (دهار). || اسود غربیب ؛ سخت سیاه . (منتهی الارب ) (جهانگیری ). نیک سیاه . (ترجمان علامه ٔجرجانی تهذیب عادل ص 73). سیاه و غالباً این کلمه رابه صورت تأکید آرند و گویند: اسود غربیب ؛ یعنی سخت سیاه ، چنانکه گویند: اسود فاقع و ابیض یَقَق ٌ. ج ، غرابیب . (از اقرب الموارد). و اما در ترکیب «غرابیب سود» سود بدل است زیرا تأکید الوان مقدم نمی شود. (ازمنتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غرابیب شود.
ترجمه مقاله