ترجمه مقاله

غرجستان

لغت‌نامه دهخدا

غرجستان . [ غ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) ولایتی است که راه هرات در مغرب و غور در مشرق وی و مروالروذ در شمال و غزنه در جنوب آن است و عنوان پادشاه این ناحیت در قدیم «شار» بود. اکنون این ناحیه در افغانستان است . (حواشی برهان قاطع چ معین ). ناحیتی است (به خراسان )، قصبه ٔ آن بشین است مهتر این ناحیت را شار خوانند جائی بسیارغله و کشت و برز و آبادان است و همه کوه است ، و مردمان این ناحیت مردمانیند سلیم ولی بد، و شبانانند و بزریگر. (حدود العالم ). صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید: در آثار جغرافی دانان اسلام غرجستان نام ناحیه ٔ بزرگ کوهستانی است که در افغانستان میان هرات و کابل واقع است . - انتهی . حکام غرجستان را شار میخواندند. (تاریخ گزیده ص 397). لقب امرای غرجستان ورازبندگ بوده است . (ایران در زمان ساسانیان چ 1332 ص 524). غراچه . غرچه . غرشستان . غرج الشار. غرش . رجوع به غرشستان و غرج الشار شود :
ازین نکوتر و مردانه تر فراوان کرد
به پای قلعه ٔ غور و به کوه غرجستان .

فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 303).


سپهبد سپه شاه شرق ابومنصور
فراتکین دوانی امیر غرجستان .

فرخی .


ترا آنجا غلامانند چون خوارزمشاه ای شه
دگر چون میرطوس و زآن گذشتی میر غرجستان .

فرخی .


بر آن شرط که هر قلعت که از حدود غرجستان گرفته بازدهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 114). و روز سه شنبه غره ٔ صفر، ملطفه ٔ برید هرات و بادغیس و غرجستان رسید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 506). رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام و احوال واشعار رودکی ص 420 و 998 و 1065 و تاریخ سیستان ص 410و مجمل التواریخ و القصص ص 422 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 515 و 540 و 640 و آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 98 و 99 وتتمه ٔ صوان الحکمة ص 59 و اخبار الدولة السلجوقیة ص 59 و تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 130 و ج 2 ص 86 و فهرست تاریخ غازان و فهرست تاریخ مغول شود.
ترجمه مقاله