ترجمه مقاله

غرد

لغت‌نامه دهخدا

غرد. [ غ َ ] (ع اِ) خانه ٔ نئین و خانه ٔ مسقف به چوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . خانه ٔ تابستانی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). لیکن خان غرد تمام بدین معنی است . (فرهنگ رشیدی ) :
بسا خان کاشانه و خان غرد
بدو اندرون شادی و نوش خورد.

ابوشکور بلخی (از آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ).


این بیت شاهد بادغرد نیز آمده و در اینجا به جای بادغرد، خان غرد، و البته یکی مصحف است .
این طاق و رواق وصفه و غرد
سودی نکند به زاری و درد.

استاد لطیفی (از فرهنگ شعوری ).


خُص ّ. بیت من شجر او قصب ، سمی خصاً لما فیه من الخصاص و هی التفاریج الضیقة. (اقرب الموارد). بادغرد. پچکم . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بجکم . بجگم . خم .زیرزمین . سرداب .
- ترکیب ها:
- بادغر . بادغرد. رجوع به بادغر، بادغرد و غر شود.
|| نوعی از سماروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غَراد. غَرادة. غَردة. غِرد. غِردة. غَرَد. (اقرب الموارد). || (ص ) مرغی که آواز خود را بلند کند و با آن به طرب آورد. غِرد. غِرّید. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله