ترجمه مقاله

غرش

لغت‌نامه دهخدا

غرش . [ غ َ ] (اِخ ) همان غرسستان است که در این زمان به زبان اهل خراسان اغلب آن را غور نامند. و آن را غرجستان نیز گفته اند و آن میان غزنة و کابل و هرات وبلخ واقع است . (از معجم البلدان ). غرجستان . غرج الشار. غرچه . غراچه . رجوع به غرجستان شود : و ولایت غرش و معاملات آن نواحی در مجموع ابوالحسن منیعی بستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 344). وسلطان ضیاع و املاک ایشان به نواحی غرش از ایشان بخرید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 347). و سلطان اشخاص را درطلب او اشخاص کرد و در گرد مرکب او نرسیدند، به ولایت غرش پیش شاه شار شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 380).
ترجمه مقاله