ترجمه مقاله

غرقی

لغت‌نامه دهخدا

غرقی .[ غ َ ] (اِخ ) مولانا. از جمله ٔ شعرای سلطان یعقوب خان (معاصر امیر علیشیر نوائی ) است و در بحر نظم غرق است ، و فضلی غیر از این ندارد، و این مطلع از اوست :
هرگه که پیرهن به بر آن گل بدن گرفت
بوی عبیر و مشک در آن پیرهن گرفت .

(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 302).


ترجمه مقاله