ترجمه مقاله

غرم

لغت‌نامه دهخدا

غرم . [ غ ُ ] (ع اِ) هرچه ادایش لازم باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || وام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || تاوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غرامت . خلیل گوید: «الغرم لزوم نائبةفی مال من غیر جنایة». (اقرب الموارد) :
چند فرعونا کشی بی جرم را
مینوازی این تن پرغرم را.

مولوی (مثنوی از جهانگیری ).


|| خسارت و غرامت . || مالیات . || جریمه . || مبلغ پرداخته شده . (دزی ج 2 ص 209). || (مص ) لازم شدن بر کسی تاوان . (از منتهی الارب ) (المنجد).تاوان زده شدن . غرامت . (مصادر زوزنی ). || تاوان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). || پرداختن دیه و وام و جز آن . غَرم . غرامت . مَغرَم . || زیان بردن در تجارت . (اقرب الموارد) (المنجد). غَرم . غرامت . مَغرَم . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله