ترجمه مقاله

غرنوق

لغت‌نامه دهخدا

غرنوق . [ غ ُ ] (ع اِ) مرغی است آبی ، سیاه ، درازگردن ، و گویند سپید . یا کلنگ . یا مرغی است شبیه به کلنگ . (منتهی الارب ). ج ، غَرانِق ، غَرانِقَة، غرانیق . (منتهی الارب ) (المنجد). مرغ آبی . (مهذب الاسماء). کرکی . (اقرب الموارد) (دزی ج 2 ص 210). یا مرغی شبیه کرکی . (از اقرب الموارد). قسمی مرغابی درازگردن سفید و بقولی سیاه . درنا. غِرنَوق . (اقرب الموارد). غُرنَیق . (صبح الاعشی ج 2 ص 66) (المنجد). غِرنیق . غُرانِق . (المنجد).
دزی در ذیل قوامیس عرب گوید: غرنوق را در مغرب چنین تلفظ کنند (یعنی به ضم اول و سوم ) و این کلمه در آنجا همواره معنای گرو را میدهد. مستعینی آرد: «مرارة الکرکی تعرف الکراکی بالعجمیة «غرویش » و هو «الغرنوق ». به نظر «عبدالواحد» غرنوق شکل مغربی و غرنیق شکل قدیم آن است اما به عقیده ٔبعضی این اشتباه است ، زیرا در اخبار مروی چنین آمده : الغرنوق و الغُرَنَیق ... طائر ابیض من طیر الماء. || قو (مرغ ). (قاموس ترک از دزی ). || توک موی تافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک لاغ گیسوی پلیته کرده . موی پیچیده ٔ بهم بافته . الخصلة من الشعر المفتلة. ج ، غَرانِق . (اقرب الموارد). || درختی است . ج ، غَرانِق . (منتهی الارب ) (آنندراج )(اقرب الموارد). || گیاه نرم که در بیخ عوسج روید. (منتهی الارب ). غُرانِق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، غَرانیق . (اقرب الموارد). || هر گیاه نازک پنهان . (منتهی الارب ). || شُش گاو نر و گوساله و گوسفند و سایر حیواناتی که قابل تغذیه اند. (دزی ج 2 ص 201). || (ص ) جوان سپید خوب صورت . ج ، غرانیق ، غرانقة، غرانق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جوان زیباشکل ، و غرانیق العلا مراد از اصنام است . (غیاث اللغات ). جوان سفید زیبا. (اقرب الموارد). جوان نازک . مرد جوان . (مهذب الاسماء). غُرنَیق . غِرنیق . غَرَونَق . غِرنَوق . غِرناق . غُرانِق . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله