غرواس
لغتنامه دهخدا
غرواس . [ غ َرْ ] (اِ) به معنی غرواش . برس :
ای چو غرواس سبلتت کفک فشان
چون شانه شوی دست خوش دست خوشان .
در فرهنگهاغرواش آمده و در بیت سوزنی نیز غرواش به شین نقل شده است ، ولی در دو نسخه ٔ قدیم از دیوان سوزنی با سین مهمله است نه معجمه . رجوع به غرواش شود.
ای چو غرواس سبلتت کفک فشان
چون شانه شوی دست خوش دست خوشان .
سوزنی .
در فرهنگهاغرواش آمده و در بیت سوزنی نیز غرواش به شین نقل شده است ، ولی در دو نسخه ٔ قدیم از دیوان سوزنی با سین مهمله است نه معجمه . رجوع به غرواش شود.