ترجمه مقاله

غریب دوست

لغت‌نامه دهخدا

غریب دوست . [ غ َ ] (ص مرکب ) آنکه غریبان را دوست دارد. غریب نواز. غریب پرور. غریب پرست : اسدآباد... آبی اندک دارد و همه مردمش غریب دوست باشند. (مجمل التواریخ و القصص ). همدان شهری است که در عراق و خراسان متفق اند که به درستی هوای آن ، شهر نیست و مردمش غریب دوست باشند. (مجمل التواریخ و القصص ).
ترجمه مقاله