ترجمه مقاله

غزالة

لغت‌نامه دهخدا

غزالة. [غ َ ل َ ] (ع اِ) آهوبره ٔ ماده . (منتهی الارب ). بچه ٔ آهو که ماده باشد و به کسر اول خطاست . (غیاث اللغات ).انثی الغزال . ج ، غزالات . (اقرب الموارد) :
آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر
پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود.

حافظ.


|| آفتاب ، بدان جهت که چون شعاع خود درازکشد گویی میرسد، و منه قوله یصف البرد :
ام الغزالة من طول المدی خرفت
فما تفرق بین الجدی و الحمل .

؟ (منتهی الارب ) (آنندراج ).


آفتاب . (دهار) (غیاث اللغات ). || چشمه ٔ آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . عین الشمس . قال بعضهم یقال : طلعت الغزالة و لایقال غربت . (اقرب الموارد) : و چون جهان از حلول غزاله به منزله ٔ حمل خندان شده بود. (جهانگشای جوینی ).
به روز مردی او کیست شه سوار فلک
غزاله نام زنی چرخ تاب و چرخ نشین .

سلمان ساوجی .


|| آفتاب وقتی که طلوع شود یا بلند گردد. || گیاهی است شیرین که میخورند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عشبة من السطاع ینفرش علی الارض یخرج من وسطه قضیب طویل یقشر حلواً یأکلها کل شی ٔ. ج ، غزالات . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله