ترجمه مقاله

غزغزة

لغت‌نامه دهخدا

غزغزة. [ غ َ غ َزَ ] (ع مص ) با کنج دهان خوردن بی اشتهای نفس چنانکه گوئی بدان مکره است . غزغز، اکل بشدقه من غیر شهوة کأنه مکره علیه . (اقرب الموارد). || سوراخ کردن به ضربت . نیش زدن : اخذ سکیناً و غزغز فی رجلیه . || متأثر کردن و سوزاندن زبان . متأثر کردن ذائقه . سوزاندن . باعث سوزش شدن . || احساس درد شدید ناگهانی . || احساس سوزش خفیف در جلد. || نیش خوردن . (دزی ج 2 ص 211).
ترجمه مقاله