ترجمه مقاله

غزغن

لغت‌نامه دهخدا

غزغن . [ غ َ غ َ ] (ترکی ، اِ) پوست غیرکیمخت که از آن کفش دوزند. (برهان قاطع) (آنندراج ). پوستی که از غیر گاو به دست آید. (از فرهنگ شعوری ). || دیگ طعام پزی . غزغان . (برهان قاطع) (آنندراج ). در تداول گناباد خراسان دیگ بزرگ که در آن شیره ٔ انگور میپزند. رجوع به دیگ شود.
ترجمه مقاله