ترجمه مقاله

غزنوی

لغت‌نامه دهخدا

غزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) محمودبن سبکتگین را گویند. (از آنندراج ) :
ناز و نیاز کار ایاز است و غزنوی
کآن بنده ٔ نیاز شد و این غلام ناز.

ملاشانی تکلو (از آنندراج ).


چون این زاری به گوش غزنوی خورد
سرش غوطه به خون دل فروبرد.

حکیم زلالی (از آنندراج ).


رجوع به محمودبن سبکتگین غزنوی شود.
ترجمه مقاله