ترجمه مقاله

غزی

لغت‌نامه دهخدا

غزی . [ غ َ ] (اِخ ) ابراهیم بن یحیی بن عثمان بن محمد الکلبی الاشهبی الغزی ، مکنی به ابواسحاق از مشاهیر شعرای عرب بود. در اکثر بلاد خراسان و کرمان و مشرق سفر کرد و وزراء و امراء و ملوک آن سامان را مدح نمود و اشعارش در خراسان به غایت مشهور گردید و در سنه ٔ 524 هَ . ق . وفات یافت و به بلخ مدفون شد. (وفیات ابن خلکان چ طهران ج 1 صص 14-16 و ج 2 صص 235-236). رشیدالدین وطواط بسیاری از اشعار او را در حدائق السحر به استشهاد آورده است و یک نسخه ٔ بسیار نفیس مصححی از دیوان غزی که در سنه ٔ 590 هَ . ق . در محله ٔ کرخ به بغداد استنساخ یافته در کتابخانه ٔ عمومی پاریس محفوظ است و وجه اینکه مصنف «چهارمقاله » از بین سایر شعرای عرب غزی را تخصیص به ذکر میدهد باآنکه وی اشهر و اشعر ایشان نیست ، یکی این است که غزی معاصر مصنف بوده و دیگر آنکه اشعار او در بلاد خراسان و مشرق چنانکه گفتیم شهرتی عظیم به هم رسانیده بوده است لهذا در نزد مصنف معروف تر از سایر معاصرین خودبوده است . و غزی منسوب است به غزه به فتح عین معجمه و تشدید زای معجمه که شهری است به فلسطین از بلاد شام . (چهارمقاله ٔ عروضی چ معین صص 32 - 33 تعلیقات ).
از اشعار مشهور اوست :
قالوا هجرت الشعر قلت ضرورة
باب الدواعی و البواعث مغلق
خلت الدیار فلاکریم یرتجی
منه النوال و لاملیح یعشق
و من العجائب انّه لایشتری
ویخان فیه معالکساد و یسرق .

(ازغزالی نامه ص 275).


رجوع به ابراهیم بن یحیی و جهانگشا ج 1 حاشیه ٔ ص 63 و 154 و 181 و غزالی نامه صص 274 - 275 و حدائق السحر ص 4 و 33 و 37 و 115 شود.
ترجمه مقاله