ترجمه مقاله

غسوق

لغت‌نامه دهخدا

غسوق . [ غ ُ ] (ع مص ) غسوق چشم ؛ خیره گردیدن و تاریک شدن یا اشک آوردن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ): غسقت العین غسوقاً؛ دمعت و قیل انصبت ،و قیل اظلمت . (اقرب الموارد). || غسوق آب ؛ ریختن آن . || غسوق ابر؛ باریدن باران . (از المنجد). || تاریک شدن شب . (تاج المصادر بیهقی ). در فرهنگهای دیگر به این معنی دیده نشد.
ترجمه مقاله