ترجمه مقاله

غشاک

لغت‌نامه دهخدا

غشاک . [ غ َ ] (اِ) بوی گنده و بوی ناخوشی باشد که از دهان مردم آید و به عربی بخر گویند. (برهان قاطع) (از جهانگیری ). بوی ناخوش .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گنده و ناخوش . (اوبهی ). در فرهنگ اسدی به این معنی غساک آمده و ظاهراً غشاک مصحف آن یا صورتی از آن است :
از دهان تو همی آید غشاک
پیر گشتی ریخت مویت از هباک .

طیان (از فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) .



ترجمه مقاله