ترجمه مقاله

غطمش

لغت‌نامه دهخدا

غطمش . [ غ َ طَم ْ م َ] (ع ص ) سست بینایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کندبصر. (مهذب الاسماء). سست چشم . کلیل البصر. (اقرب الموارد). آنکه بینایی وی سست و ضعیف باشد. || چشم سست نظر و ضعیف بین . العین الکلیلةالنظر. (از اقرب الموارد). || سخت ستمکار درشتخوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الظلوم الجافی . (اقرب الموارد). ستمکار. (مهذب الاسماء). || (اِ) شیر بیشه ، بدان جهت که ستم و دست درازی کند، و به هرچه رسد میشکند او را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله