ترجمه مقاله

غفاری

لغت‌نامه دهخدا

غفاری . [ غ ِف ْ / غ َف ْ فا ] (اِخ ) قاضی محمد، او از افاضل قرن دهم هجری قمری بود، در نثر و نظم و فنون شعری فرید عصر خود بوده است مدتی در ری قضاوت کرد، و در اشعار خود به وصالی تخلص میکرد. از اوست :
چومن دیوانه ای هرگز قدم در دشت غم ننهاد
در آن وادی که من سرمینهم مجنون قدم ننهاد.
گویند وی مفتون جوانی به نام صادق بوده روزی آن جوان او را به حوض پرآبی پرت داد و دستش شکست و این قطعه را سرود:
به عشق صادق اگر دست من شکست چه باک
کسی که عاشق صادق بود چنین باشد
پی ثبوت مرا احتیاج بینه نیست
گواه عاشق صادق در آستین باشد.
او در سال 930 هَ . ق . درگذشت . و وجه تسمیه ٔ او به «غفاری » معلوم نیست ، چه میتوان آن را منسوب به قبیله ٔ بنی غفار و یا کوه غفاره در مصر یا ده غفاره در ناحیه ٔ شرقی مصر یا منسوب به غفاره به معنی عرقچین دانست و همه ٔ اینها با کسر و تخفیف اند ، و شاید منسوب به غَفّار باشد. (از ریحانة الادب ج 3 ص 160).
ترجمه مقاله