ترجمه مقاله

غفلة

لغت‌نامه دهخدا

غفلة. [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گذاشتن و فراموش کردن چیزی . (از منتهی الارب ). بی تیمار شدن . (دهار). بیخبر گشتن . (منتهی الارب ). ناآگاه بودن از چیزی ، و سرشار صفت اوست . (آنندراج ): غفل عنه غفولاً و غفلةً و غفلاً؛ ترکه و سها عنه . (اقرب الموارد). صاحب اقرب الموارد به نقل از مصباح آرد: غفلة، غایب شدن چیزی از خاطر انسان و به یاد نداشتن آن است ، و گاهی درباره ٔ کسی استعمال کنند که چیزی را از روی اهمال و اعراض ترک کند. ج ، غَفَلات . - انتهی : و انذرهم یوم الحسرة اذ قضی الامر و هم فی غفلة. (قرآن 39/19)؛ یعنی بترسان این کافران را و اعلام کن از حدیث روز حسرت ؛ یعنی روز قیامت و شداید و عقوبات آن ، چون کار بازگذارند و ایشان در غفلت و به ناکامی باشند. || کفایت کردن کسی را در حالی که او غافل است و توجه ندارد. (از اقرب الموارد). || بی داغ کردن ستور را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || غفلة الشی ٔ؛ پوشیدن آن را. (از اقرب الموارد). (المنجد). || غفلة کسی را؛ غافل کردن او را. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) بیخبری و فروگذاشت . (منتهی الارب ). || در تداول عرفان برحسب گفته ٔ جرجانی در تعریفات : غفلة پیروی نفس است بر آنچه بدان تمایل دارد. و به قول «سهل » باطل کردن وقت به بطالت است ، و گفته اند: غفلة ازچیزی آن است که آن چیز به دلش خطور کند. - انتهی .
- علی الغفلة ؛ غفلةً. ناگهان : علی الغفلة علیشاه با سپاه نصرت پناه به سروقت آنها رسیده . (مجمل التواریخ گلستانه ص 22).
ترجمه مقاله