ترجمه مقاله

غفی

لغت‌نامه دهخدا

غفی . [ غ َ فا ] (ع اِ) آنچه درآید و دور کرده شود از گندم مانند دانه ٔ تلخه و کاه ریزه . (منتهی الارب ). شی ٔ یکون فی الطعام کالزؤان او التبن یخرج منه فیرمی به . (اقرب الموارد). || کاه گندم . (منتهی الارب ). یا غفا اسم کاه است مانند اغفی . (از تاج العروس ). || آفتی است خرمابن را که مانند غبار بر غوره نشیند پس خرمایش رسیده نشود بگذارند. (منتهی الارب ). به معنی غُفاء. (اقرب الموارد) .
ترجمه مقاله